قاصدی از گذشته

ساخت وبلاگ
ب اااا ررررف پارو میکنیم ب ااا رررف ... سالهاست که این صدا رو نشنیدم ....صدای مرد های زحمتکشی که در هنگام بارش برف در کوچه های کودکی و در سکوت وهم انگیر روزهای برفی دنبال یک لقمه روزی حلال برای زن و فرزندشان بودن...ما اونها رو از پشت شیشه های بخار گرفته میدیدیم که زیر بارش بی امان برف راه میرفتن و گاهی جمله برف پار و میکنیم را فریاد میزدند...یادش بخیر ...اون موقع ها اغلب خانه ها کاهگلی بود و اگه برف روبی نمیکردیم ممکن بود سقف پایین بیاد و یا به صورت بی امان چکه کنه ...الان سقفها ایزو بامه و نیاز به برف روبی نیست ..اصلا دیگه برفی به اونصورت نمیاد که نیاز به برف روبی باشه...اون موقع ها پدرم خودش به تنهایی کار برف روبی رو انجام میادم ...گاهی در یک روز مجبور میشد دو سه بار اینکار رو انجام بده...خیلی دلم براش میسوخت توی او سرما و برف مجبور بود بره پشت بام و تو اون سرما با برف و سرما بجنگه هر چند خودمم خیلی دلم میخواست برم پیشش برف پارو کنم اما تو زمان بچگی به خاطر خطر سقوط اجازه این کارو نداشتم ولی این اواخر کمک حال پدرم بودم...واقعا کار سختی بود وقتی پاروی چوبی رو پشت بام یه به قول خودمان بالابان به حرکت در میامد انگار کوهی از برف در مقابلت ایستاده بود ..یک لحظه توقف باعث میشد برفهای پشت پارو به زمین بچسبه و کار رو چند برابر سخت کنه...بعدش کپه های برف بود که توی کوچه ها و حیاطها جمع می قاصدی از گذشته...
ما را در سایت قاصدی از گذشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koodaki-man بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1396 ساعت: 2:25